امام حسین علیه السلام در پاسخ کوفیان در دعوت از آن حضرت نامه ای نوشت و به مسلم داد. وی نامه را گرفت و به کوفه آمد. اهل کوفه از نامه امام علیه السلام و آمدن مسلم شاد شدند و او را در خانه مختاربن ابن عبیدهِ ثقفی جای دادند. مردم به دیدن مسلم می آمدند و هنگامی که وارد میشدند، مسلم نامه امام را می خواند و آن ها اشک شوق میریختند و با او بیعت می کردند.
اما با سر کار آمدن عبید اللّه بن زیاد و زندانی شدن هانی، کار بر مسلم دشوار شد. تا آنجا که وقتی برای خواندن نماز جماعت ایستـاد، نمازگـزاران، از ترس جان خود، آهسته گریختنـد. هنگـامی که نماز پایان یافت، مسلم پشت سـر خـود هیـچ کس را ندید.هیچ کس!!
وقتی مسلم را دستگیر کردند، «انّالِلّه و انّاالیه راجعون» میگفت و اشــک مــی ریخــت. شخصی پرسید: از مرگ ترسیدهای؟ گفت: خیر، مــن بــرای خـــودم ناراحت نیستم، بلکه برای امام حسین علیه السلام و اهل بیت او اندوهگینم. چون برای او نوشتم کوفه آماده حضــور شمـــاسـت و کوفیان بر عهد و پیمان خود استوارند!
امام حسین علیه السلام در پاسخ کوفیان در دعوت از آن حضرت نامه ای نوشت و به مسلم داد. وی نامه را گرفت و به کوفه آمد. اهل کوفه از نامه امام علیه السلام و آمدن مسلم شاد شدند و او را در خانه مختاربن ابن عبیدهِ ثقفی جای دادند. مردم به دیدن مسلم می […]
ثبت ديدگاه